به گزارش تحریریه، بیانیه مشترک چین و برخی کشورهای عربی را به دو صورت میتوان طرح کرد. یکی تبیین و علتیابی است و به دنبال چرایی این کنش چین بودن است که غالبا در چارچوب نظریههای رئالیستی در روابط بینالملل قابلطرح است که خلاصهاش میشود که در روابط بینالملل دوستی و دشمنی دائمی وجود ندارد بلکه "منافع دائمی" قطبنمای حرکت دولتهاست. در این نگاه، چین منافع خود را در نزدیکی بیشتر به این کشورها و فاصلهگذاری با ایران ادراک کرده است و این بیانیه مشترک، نماد آن است.
اما در تفسیر، پرسش از چرایی نیست بلکه از معنای این کنش است. پرسش از علت نیست بلکه پرسش از دلایل این کنش است. در این نوع پرسشها، رویکردهای سازهانگاری بر رویکردهای رئالیستی که هستیشناسی مادی و عینی دارند، ارجح است.
خصوصا وقتی توجه کنیم که آنچه در بیانیه مشترک چین با این کشورها مورد چالش قرار گرفته است، منافع اقتصادی یا تجاری نیست بلکه ارزشهای حیاتی ایران یعنی "تمامیت سرزمینی" مورد تعرض و چالش واقع شده است. بعلاوه اینکه این ارزش حیاتی از سوی یکی از دولتها که دارای بیشترین حسن روابط در بین قدرتهای بزرگ با ایران است و همواره از موضع عملگرایی و نه ایدئولوژیک، روابط خارجی خود را تنظیم کرده، انجام شده است. و درست در مقطعی که ایران چالشی اقتدارشکن و امنیتزدا را در سطح داخلی تجربه کرده است و عربستان در آن نقش ایفا کرده است.
بنابراین رویکردهای تبیینی و علتگرا برای ادراک کنش خصمانه چین، نابسنده است و حالا باید از خود پرسید که چین چه تلقی و معنایی درباره ایران ۲۰۲۲ دارد که به این کنش مبادرت کرده است؟ احتمالا پاسخ تا حد زیادی تکاندهنده و تأملبرانگیز است.
نظر شما